RSS
POWERED BY
LoxBlog.Com
خبرنامه وب سایت: آمار وب سایت:
|
مگر نام محمد هم علی نیست آئینه روی محمد علیست صد کتابو صد حدیث آئینه روی محمد علیست قسم به ذات کبریاء که جانشینه مصطفی بوود علی مرتضی قال رسوالله کتابی الله وعترتی1587-1202 عمر ابوبکرعثمان =385 با آل قرآن385وحی قرآنی 385بسوی نوره الهی 385 با مرکز دینه الهی385 فرقه 385شیعه385 385کلید دینه الهی 385فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385شیعه 385 فقط دین اسلام 385 فقط شیعه بحق میباشدبا آل قرآن385وحی قرآنی 385بسوی نوره الهی 385 با مرکز دینه الهی385 فرقه 385شیعه 385کلید دینه الهی 385 مکتبه حق قرآن 926 -541 عمر ابوبکر=385 شیعه 385 فقط یک فرقه اهل نجات است فرقه 385 شیعه 385 عامل تفرقه926 بوده است عامل تفرقه 926 -385شیعه = 541 عمر و ابوبکر 851 تفرقه بدین 851- 541 عمرابوبکر= 310 عمر عامل تفرقه 926 -385 شیعه = 541 عمر و ابوبکر 541 قال رسو الله هیچ کسی شیعه نخواهد شد مگر فرزند علی و فاطمه باشدمکتبه حق قرآن 926 -541 عمر ابوبکر=385 شیعه 385 فقط یک فرقه اهل نجات است فرقه 385 شیعه 385 385کلید دینه الهی 385 عامل تفرقه926 بوده است عامل تفرقه 926 -385شیعه = 541 عمر و ابوبکر 851 تفرقه بدین 851- 541 عمرابوبکر= 310 عمر عامل تفرقه 926 -385 شیعه = 541 عمر و ابوبکر 541 قال رسو الله هیچ کسی شیعه نخواهد شد مگر فرزند علی و فاطمه باشد قال رسوالله کتابی الله وعترتی1587-1202 عمر ابوبکرعثمان =385 با آل قرآن385وحی قرآنی 385بسوی نوره الهی 385 با مرکز دینه الهی385 فرقه 385شیعه385 385کلید دینه الهی 385فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385شیعه 385 فقط دین اسلام 385 فقط شیعه بحق میباشدبا آل قرآن385وحی قرآنی 385بسوی نوره الهی 385 با مرکز دینه الهی385 فرقه 385شیعه 385کلید دینه الهی 385 مکتبه حق قرآن 926 -541 عمر ابوبکر=385 شیعه 385 فقط یک فرقه اهل نجات است فرقه 385 شیعه 385 عامل تفرقه926 بوده است عامل تفرقه 926 -385شیعه = 541 عمر و ابوبکر 851 تفرقه بدین 851- 541 عمرابوبکر= 310 عمر عامل تفرقه 926 -385 شیعه = 541 عمر و ابوبکر 541 قال رسو الله هیچ کسی شیعه نخواهد شد مگر فرزند علی و فاطمه باشدمکتبه حق قرآن 926 -541 عمر ابوبکر=385 شیعه 385 فقط یک فرقه اهل نجات است فرقه 385 شیعه 385 385کلید دینه الهی 385 عامل تفرقه926 بوده است عامل تفرقه 926 -385شیعه = 541 عمر و ابوبکر 851 تفرقه بدین 851- 541 عمرابوبکر= 310 عمر عامل تفرقه 926 -385 شیعه = 541 عمر و ابوبکر 541 قال رسو الله هیچ کسی شیعه نخواهد شد مگر فرزند علی و فاطمه باشدنام شیعه در قرآن نظرشما را به معادله ظالم و مقصر در علم ابجد قرآن جلب مینمایم خداوند چه قدرت نمایی نموده خالقا حقا که یگانه عالمی قلب مومنین را شاد نمودی و ظالم ومقصر عالم را به ما معرفی نمودی مولاء علی به یاران شیعه میفرمود مقصر و ظالم عالم ابوبکرعمر میباشد منافق به ابجد منافق 271 -40 مغفرت حق = 231 ابوبکر به ابجد قاصبان اهل بیت 1592- 1202 سه خلیفه = 390+271 منافق = 661 عثمان منافق 271-40مغفرت حق = 231 ابوبکر صددرصدمنافق بوده و قصب خلافت نموده منافق 271+39 ابلها =310عمر310 ابله منافقا 310عمر310 به ابجد ظالم 971 -430 مقصر = 541 عمر ابوبکر 541 به ابجد فتنه گران 786- 245 اسلامه حق = 541 ابوبکر عمر541 فتنه ها 541+430 مقصر = 971 ظالم + 231 ابوبکر = 1202 ابجد سه خلیفه کفر 1202 اینم آیه قرآن 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 ظالم 971 - 310 عمر =661 عثمان 661 - 231 ابوبکر = 430 مقصر430 +231 ابوبکر = 661 عثمان661-231 ابوبکر= 430 مقصر ابوبکر و عمر طبق معادله ظالم و مقصر از شیطان پست تر بوده اند به ابجد منافقان قرآن 673-132 اسلام = 541 عمر ابوبکر 541 فتنه ها 541 اهله شر 541 دشمنه اسلامی541 اولین قاصب اهل بیتی 541 دروغگوهای پلید عالمند 541 به ابجد541 مقصرادین الهی 541دشمنه اسلامی 541 عمر ابوبکر541فتنه ها 541پیامبر فرمود بعد از من فتنه ها بپا خیزند به ابجد فتنه ها 541 عمر ابوبکر541 ابجد نامشان 541 میباشد اسراف کاران 614- 541 عمر و ابوبکر رکب وبا = 73 فرقه در دین الهی 110 هم اسراف نمودند و قهرمان خیبر یار پیغمبر بت شکن در کعبه بر دوش نبی گفت پیغمبر فقط مولاء علیست اسراف کاران برادران شیاطینند به ابجد قرآن شیطان 22 عمر 22 ابابکر 22 دروغ 22 مقصر 22 بدبختی 22 تباهی 22 به علم ابجد 110دین الهی 110 علی 110 به ابجد قرآن ظالم 971 - 430 مقصر = 541 عمر ابوبکر 541 +430 مقصر = 971 ظالم به دست میآید 971 - 310 عمر = 661 عثمان 661-231 رکب وبا ابوبکر = 430 مقصر این معادله 30 مرحله میباشد هر طور کلمه ظالم ومقصر را در نام ابوبکر و عمر و عثمان کم و زیاد کنی نام یکی از این کافران بدست میآید نویسندهگانبه عنوان خاورشناس در اصول و مبانی شیعه تردید میکندو اظهارنظرهای غیر عالمانهای را به شیعه امامیه نسبت میدهد؛ لذا تلاش شده است نقدی روشمند و عالمانهنسبت به اظهارنظرها صورت گیرد. از جملهی نقدها میتوان به موارد ذیل اشاره کرد: اعتبار مصحف عثمانی یعنی مصحف رایج میان مسلمانان از صدر اوّل تاکنون، تحریفناپذیری قرآن در طول تاریخ تشیّع، دیدگاههای بزرگان وعلمای برجسته شیعه امامیه نظیر شیخ مفید، شیخ طوسی، سید مرتضی علم الهدی و مرحوم طبرسی پیرامون تحریف ناپذیری قرآن، ذکر نشدن نام ائمه معصومین (ع) در قرآن. لازم است بدین نکته نیز اشاره شود که اجماع عالمان شیعه همواره بر یکی بودن قرائت رسمی و مشهور ـ قرائت متواتر و رایج میان مسلمانان از صدر اول تاکنون ـ بوده و آنچه امروز در دست ماست، همان قرآن کامل و تمام است که دچار هیچ تغییر و تحریفی نشده است و یادآوری این نکته ضروری است که بررسی بیشتر متوجه مقاله دوم است که محتوی آن با مقاله اول همان است. کلید واژهها: شیعه، تشیع، قرآن، تحریف ناپذیری، مستشرقان. ترجمه مقاله شیعه شیعه در لغت بهمعنای «همراهان / پیروان» است واژهی شیعه یازده بار در قرآن به کار رفته است؛ اولین مرتبه در سورهی انعام و آخرین بار در سورهی قمر (ماه). این لغت به لحاظ واژگانی مشتق از فعل «شاع، یشیع» به معنای «گسترش یافتن، پراکندن، فاش ساختن، شناساندن و شناخته شدن» است و در این معنی فقط یک بار در قرآن به کار رفته است: (سوره 24؛ آیهی 19) إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَن تَشِیعَ الْفَاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا..... معنای ابتدایی اصطلاح شیعه (جمع آن شیاع و اشیاع) که در قرآن بیان گردیده، این معانی است: جناحها، جوامع، افرادی که دیدگاهها و باور مشابهی دارند، پیروان و حامیان. همان گونه که در سورهی 37، آیهی 83 نشان داده شده است: وَإِنَّ مِن شِیعَتِهِ لَإِبْرَاهِیمَ، «به درستی که ابراهیم از شیعیان او ]نوح[ بود». (ن. ک. به: جناحها و گروهها) سوره 6، آیه 65 از قدرت خداوند در کاهش نوع بشر به دستهها حکایت دارد: أَوْ یَلْبِسَکُمْ شِیَعاً با مفسران نظرات و آرای گوناگونی را عرضه میکنند دربارهی اینکه آیا شیع به معنای خصوص یهودیان و مسیحیان است یا پیامد ستیزه اختیاری بشر؟ (ن. ک. به: یهود و یهودیت، مسیحیان و مسیحیت، تکثرگرایی دینی و قرآن).قمی (اواسط قرن چهارم / دهم، تفسیر) به تفاوتهای مذهبی و علی بن محمد بن الولید (612 / 1215، تاج). به مناقشه و اختلاف جامعه بعد از پیامبر اشاره دارند. سورهی 6، آیه 159 از کسانی یاد میکند که مذهبشان را منشعب کرده و گروههای متمایز و متفاوتی گردیدند کَانُوا شِیَعاً و سورهی 30، آیه 31 و 32 به مؤمنان توصیه میکند که عضو آنان نشوند. (ن. ک. به: مذهب، اعتقاد و بیاعتقادی). سورهی 28، آیهی 4 فرعون را خطاب قرار میدهد که متکبّرانه بین مردمش اختلاف و جدایی انداخت: وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِیَعاً. شکل جمع یعنی «اشیاع» در سوره 34، آیه 54 همان طور که طبری تفسیر کرده است (310 / 923، تفسیر، قرآن، سوره 45، آیه 51). به کسانی اشاره میکند که عمیقاً از حقیقت پرسیده بودند. در حالی که سوره 54، آیه 51 مشرکان. (ن. ک. به: شرک و کفر) قریش را مورد خطاب قرار داده است و به آنها در مورد اینکه جوامع گذشته از بین رفتند، هشدار میدهد: کَمَا فُعِلَ بِأَشْیَاعِهِم. (ن. ک. به: داستانهای عذاب) از سوی دیگر در سوره 15، آیه 10 این واژه به کار رفته است تا جوامعی را که پیامبران نزد آنان فرستاده شدند به تصویر بکشد. أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ فِی شِیَعِ الْأَوَّلِینَ «ما پیش از تو پیامبرانی در میان امتهای نخستین فرستادیم». این واژه در سوره 28، آیه 15 دوبار درباره موسی به کار رفته است و مفسران هم عقیدهاند که «شیعته» به معنای دین موسی میباشد. همان گونه که آنها توضیح میدهند منظور از «من شیعته» در سوره 37، آیه 83 ابراهیم است؛ در حالی که پیرو دین نوح میباشد. در تاج العقائد ابن الولید آمده است: به نظر میرسد این آیات به لحاظ میان متنی نشان دهنده آن است که دین، مهر و محبت به علی است. (ن. ک. به: علی بن ابیطالب) همان گونه که حدیث پیامبر درباره کشتی نوح بیان میدارد که مؤمنان واقعی که در آینده میآیند، شیعه نامیده شدهاند.بر این اساس، در چهار مثال (سوره 6، آیه 65 و 159؛ سوره 28، آیه 4؛ سوره 30، آیه 32). واژه شیعه به کار رفته است تا معنای جناحها را برساند؛ در حالی که در چهار مورد دیگر این واژه به جوامع قدیمی دارای ایمان که پیامبران به سوی آنها فرستاده شده بودند، مربوط میشود. (سوره 15، آیه 10؛ سوره 28؛ آیه 15 دو بار؛ سوره 37، آیه 83) (ن. ک. به: پیامبران و پیامبری). آنگاه که قرآن از «شیع الاولین» و «شیعته» سخن میگوید اساساً به جوامعی اشاره دارد که در گذشته به درستی هدایت گشتند. در مقابل «کانوا شیعا» در معنای «تفرقهافکنانه» به کار رفته است، در حالی که جمع آن «اشیاع» به مردمی مربوط میشود که در گذشته گمراه بودهاند. (ن. ک. به: گمراهی، گمراه) ومِن کُلِّ شِیعَةٍ در سوره 19، آیه 69 به طور عموم به معنای جوامع است. در آثار مکتوب عربی قبل از قرآن، واژه شیعه در دو شکل مشروط و مطلق، معین و مبهم به کار میرفت. این کلمه میتواند در یک عبارت مفهومی استفاده شود تا گویای «پیروان» فردی خاص باشد، مانند: شیع المعاویه. هرگاه این واژه با علامت معرفه (ال) یافت شود و هیچ وابستهی دیگری با آن نباشد، بدون استثناء، منظور پیروان علی است. الشیعه «پیروان ]علی[» هستند (شیع العلی): کسانی که ـ همان طور که در کتاب الزینه ابوحلیم الرازی توصیف شدهاند ـ در طول عمر پیامبر با علی رابطه و دوستی عمیقی داشتند. (ن. ک. به: تشیع و قرآن، خانواده پیامبر، اهلبیت پیامبر، سیاست و قرآن) ترجمه مقاله تشیع و قرآن در حال حاضر شیعیان که ـ برای محمد قائل به مشروعیت حقّ جانشینی معنوی و سیاسی هستند ـ با اکثریت اهل سنّت اختلاف نظر دارند، حدود ده درصد جامعهی اسلامی را تشکیل میدهند.[1]آنها مانند اهلسنّت از غنای روایی، پژوهشی در علوم اسلامی شامل جمعآوری احادیث و طبقه بندی آنها ـ علاوه بر تفاسیر قرآنی ـ بهرهمند هستند. همانگونه که تصوّر آنها از رهبری مشروعِ جامعهی مسلمانان متفاوت از همتایان اهل سنّتشان شکل گرفت، فهم آنها از خود قرآن نیز متفاوت بود. آنچه در ذیل میآید بحثی دربارهی نظر شیعه راجع به قرآن، سپس ارایهی نمایی کلی از اصول و روشهای تفسیری شیعه و معرّفی بعضی مفسران بزرگ شیعه و آثار آنها است. نظر شیعه دربارهی قرآن یکی از موارد جدال و دشمنی اسلامِ اهل سنّت و شیعه به یکپارچه بودن و انسجام قرآن مربوط میشود. شیعه در اعتبار و صحت نسخهی رسمی قرآنِ مربوط به عثمان تردید. (ن. ک. به: جمع آوری قرآن، نُسَخ خطی و قرآن) و در مورد چگونگی تدوین آن تشکیک میکند و مدعی جانبداری و غرضورزی سیاسی بخشی ازتدوینکنندگان ـ سه خلیفه اول. (ن. ک. به: خلیفه) بویژه خلیفه سوم، عثمان بن عفان (56 ـ 644 / 35 ـ 2023) است. انتقاد شیعه (عمدتاً امامیه) در قرون اولیهی اسلام بسیار جدیتر بود. (ن. ک. به: سیاست و قرآن، نقد متنی قرآن) تدوین کنندگان متّهم بودند که متن قرآن را با حذف برخی عبارات و افزودن عباراتی دیگر دستکاری (تحریف) کردهاند. (ن. ک. به: نسخهی اصلاح شده و تحریف) ضمن اینکه این ادعا که قرآن تحریف شده بود، از مناقشات اصلی است.... احادیث بسیاری در تفاسیر قرآنی شیعه یافت میشود که پیروان پیامبر را به از بین بردن یکپارچگی متن قرآن متهم میکنند. در یکی از احادیثی که در تفسیر منتسب به امام حسن عسکری (4 – 873 / 260 d) نقل شده، آمده است:«کسانی که هوای نَفَسشان بر خودشان غلبه کرد (اَلَّذینَ غَلَبَت أَهوَائَهُم عُقُولَهُم، یعنی صحابه) معنای حقیقی کتاب خدا را تحریف کردند (حَرَّفوا) و آن را دگرگون ساختند (و غیّروه)» (عسکری، تفسیر، 95؛ ن. ک. به: کهل برگ، بعضی از یادداشتها، 212 و 37.n). منبع چنین احادیثی «کتاب القرائة» (با عنوان کتاب التنزیل و التحریف نیز شناخته میشود) از احمد بن محمد الصیرفی (اواخر قرن سوم / نهم) است که تدوین تعلیقات آن را «م.ا. امیر معزّی» و «ابی کهل برگ» در دست تهیه دارند.[2]حدیث مشابهی ـ گرچه پیروان پیامبر را به خاطر این تحریف مقصر نمیداند ـ در تفسیر قرآن عیاشی (932 / 320. d.ca) یافت میشود که میگوید: «اگر در کتاب خدا اضافات و کاستی نمیشد حق ما بر هیج [شخص] صاحب خردی پنهان نمیماند». (لولا انه زید فی کتاب الله ونُقص منه ما حقی حقنا علی ذی حجن، عیاشی، تفسیر، ج 1، 25). در حدیث مشابهی آمده است: «قرآن اسامی افراد ]مختلفی] را برداشت اما این نامها از بین رفته است» (کانت فیه اسماء الرجال فالقیت؛ ibid. جلد اول، 24).این مفسر نمیکوشد این ادعای کلی را با مثالهایی از متونی که به نظر او تحریف شدهاند، ثابت کند. اینکه این احادیث چقدر نامعین هستند، در روایتی که به امام جعفر صادق (765 / 148 d) نسبت داده شده میتواند، مورد اشاره قرار گرفته باشد. ایشان در ارتباط با سورهی 2، آیهی 79 فرمود: «هنگامی که عبدالله بن عمر بن عاص خانهی عثمان (خلیفه) را ترک میکرد، به امیرمؤمنان (علی) (ن. ک. به: علی بن ابیطالب) برخورد نمود و به ایشان عرض کرد: ما شب را دربارهی موضوعی سپری کردیم که امیدواریم خداوند به واسطهی آن، جامعه را نیرومند گرداند. علی به او پاسخ داد: من میدانم شب را چگونه گذرانیدید؛ تحریف کردهاید، تغییر دادهاید و تبدیل کردهاید. (حرّفتم و غیّرتم و بدلتهم) 900 حرف / کلمه را (حرف)، تحریف کردید 300 حرف / کلمه را، دگرگون ساختید 300 حرف / کلمه را و تبدیل کردید 300 حرف / کلمه را. [سپس علی این آیه را اضافه نمود (سورهی 2، آیهی 79)]: «وای بر کسانی که این کتاب را با دستان خود مینویسند و سپس میگویند این از جانب خداست» (فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ یَکْتُبُونَ الْکِتَابَ بِأَیْدِیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللّهِ ibid، 1 / 66). روشن است ارقامی که در اینجا ذکر شده است همان گونه که هست پذیرفته نگردیده است، همان گونه که سه فصلِ متفاوتی که برای توصیف عمل تغییر دادن مورد استفاده قرار گرفت (حرّف، غیّر و بدّل) به هیچ وجه نشانگر شیوههای جداگانه تحریف نیست. (ن. ک. به: جعل، تحریف)[3]اقوال زیادی از شیعه به ویژگی متن اولیهی قرآن اشاره دارند که بر متنی که ادعا شده توسط اهل سنت مورد تحریف قرار رفته، مقدم است. در حدیثی مشهور که در آثار بیشتر مفسران اولیه امامیه آمده است، امام محمد باقر (732 / 114 d.ca) میفرماید: «قرآن [مشتمل بر] چهار بخش نازل شد: یک بخش دربارهی ما [شیعه] است. یک بخش راجع به دشمنان ما است. یک بخش فرامین (q.v) و احکام است (فوائد و احکام، ن. ک. به: معروفات و منکرات، امر و نهی، محدودیتها و دستورالعملها، قانون و قرآن) و یک بخش سنّتها و مثلها است (سنن و امثال، ن. ک. به: تمثیل) و بخشهایی بلند و والا از قرآن به ما اشاره دارد». (ولناکرائم القرآن؛ ibid، 1 / 20 ـ 21). در جای تقسیم سه بخشی آورده شده است. ر.ک. نیز. به: منابع ذیل که در آنها به تقسیم به سه بخش یا چهار بخش اشاراتی شده است: سیاری، قرائات، ح ش 2؛ فرات، تفسیر، 1 / 2؛ کلینی، کافی، 2 / 627ـ 628؛ گلدزیهر (goldziher) Richtungen، 288).[4] روایات دیگر به اندازه و مقدار قرآن اشاره دارد. اعتقاد بر این است که قرآن 17000 آیه داشت (q.v بسیاری، قرائات، ح ش 16). سورهی 33 به عنوان نمونهی متنی آورده شده است که در قرآن اولیه دو برابر سوره بقره یا دو سوم طولانیتر بود (بقره، سورهی 2، ibid، ح ش 418؛ ن. ک. به: به سورهها) و بقره نیز در عوض از نسخهی عثمانی طولانی تر بود (ibid، ح ش 421). تغایر و تفاوت بین متن قرآن و نقطه نظر شیعه، لزوماً از مواردی که تفسیری صحیح بتواند آن را اصلاح کند، نیست. منشاء این تغایر از فاصله متنی است بین متن قرآن ناقص در دست اهل سنت و متن ایدهآل ـ باور شیعه ـ که در اختیار کسی نیست؛ جز اینکه در آخرالزمان توسط مهدی آشکار خواهد شد. (ن. ک. به: معادشناسی)[5] به دنبال تغییرات سیاسی و اجتماعی در آغاز قرن چهارم / دهم که تشیع متحمل شد ـ گرایش به اعتدال ظاهر گردید و بعضی از انتقادات کاهش یافت. محققان شیعه امامیه ـ از جمله محمد بن نعمان مشهور به شیخ مفید (1022 / 413 d)، شریف المرتضی (1044 / 436 d)، ابوجعفر طوسی (1067 / 460d) یکی از مفسران سرشناس و برجسته امامیه، و ابو علی فضل بن حسن طبرسی 01153 / 548 d) ـ اعتقاد داشتند که گرچه متن فعلی قرآن ناقص است، لکن هیچ تحریفی را در بر ندارد. به عبارت دیگر، آنچه در نسخهی عثمانی یافت میشد حقیقت است، اما تمام حقیقت نیست، زیرا تمام آنچه بر محمد نازل شد، در آن گنجانده نگردیده است. (ن. ک. به: وحی و الهام) (در مواضع متعددی که توسط شیعیان امامیه دربارهی این پرسش اخذ شده است. ن. ک. به: کهل برگ (Kohlberg)، بعضی از یادداشتها)[6] به رغم دیدگاههای معتدل این افراد و دیگر محققان شیعه، نظریه تحریف قرآن در سرتاسر تاریخ شیعه زنده نگه داشته شده و تا امروز ادامه پیدا کرده است.محققان سرشناسی در ایران در طول دورهی صفویه از جمله محمد بن مرتضی الکاشانی مشهور به محسن فیض (1680 / 1091 d)، هاشم بن سلمان بحرانی (1697 / 1109 یا 1693 / 1107 d) و محمد باقر مجلسی (1700 / 1111 یا 1699 / 1110. d) بحث دربارهی یکپارچگی و انسجام قرآن را زنده کردند؛ در حالی که مناقشاتشان را علیه اهل سنت بر مبنای احادیث موجود در مکتوبات اولیه تفسیر و حدیث شیعه قرار داده بودند. (ن. ک. به: حدیث و قرآن)[7] یکی از افراطیترین آثاری که تا به حال در این زمنیه نوشته شده است [کتاب] فصل الخطاب فی تحریف کتاب رب الارباب نوشته محقق برجسته شیعه حسین نوری طبرسی (1902 / 1320 d) است. نوری در این اثر تعداد زیادی از احادیثی را که به مسئلهی تحریف قرآن اشاره دارند، جمعآوری کرده است.حدیثی که نوری با تکیه بر آن، پی در پی مجادله خود را در تایید تحریف بنا کرده است، مقایسه بین شیعیان و یهودیان است (عقیده و نظری که به خودی خود در ادبیات شیعه بسیار متداول است): «همان گونه که یهودیان و نصاری (ن. ک. به: یهود و یهودیت، مسیحیان و مسیحیت، اهل کتاب) بعد از پیامبرشان، کتاب او را تبدیل و تحریف کردند [sic، ن. ک. به: پیامبر و پیامبری] بعد از پیامبرمان (ص) قرآن را تبدیل و تحریف خواهند کرد، زیرا هر چه برای فرزندان اسرائیل روی داد، حتماً برای این جامعه هم رخ میدهد». (ان الیهود و النصاری غیروا و حرفوا کتاب بینهم بعده فهذه الامة ایضا لابد وان یغیروا القرآن بعد نبینا (ص) لان کل ما وقع فی بنی اسرائیل لا بد وان یقع فی هذه الامة، نوری، فصل 35؛ ونس برنر، (Whence Berunner) مجادله، 439، ن. ک. به: جامعه واجتماع در قرآن).[8] گرچه باید تاکید کرد که لحن به شدت ضد اهل تسنن نوری حتی مورد انتقاد محققان شیعهی عصر او واقع گردید، با این وجود، مسئله تحریف به عنوان یک موضوع حاد در گفتمان شیعه و اهل سنت باقی ماند تا جایی که «تقریبا هیچ کتاب جدید راجع به موضوع کلی علوم قرآنی وجود ندارد که نویسنده آن بتواند بخش مفصلی را به تحریف اختصاص ندهد». (برنر، مجادله، 445، ن. ک. به: قواعدسنتی پژوهش مربوط به قرآن) همچنین مهم است که ادعای جعل ـ مسائلی که مربوط به شیعه بود به عمد از قرآن حذف گردیده است ـ تنها بحثی نیست که مورد استفاده نویسندگان شیعه برای توضیح نبود هیچ اشارهی صریحی در قرآن به اهلبیت / شیعه قرار میگیرد. (ن. ک. به: اهل بیت) نقد و بررسی [1] شیعیان در برخی کشورها اکثریت هستند، از جمله: ایران، عراق، آذربایجان، بحرین و در برخی کشورها اقلیت بزرگیاند. حکومتها معمولاً آمار دقیقی ارائه نمیکنند، اما آمار ده درصد مسلماً مخدوش است، چون در آماری که وسایل ارتباط جمعی در سال 1386 ه. ش از قول سازمان سیا نقل کردند جمعیت شیعه را حدود 350 میلیون نفر ذکر نمودند که بیش از جمعیت یک میلیارد و نیم مسلمانان میشود؛ هر چند اطلاعات سازمان سیا نیز جای تأمل دارد و ممکن است قصد کوچک نمایی شیعه را داشته باشند. [2] مطلب یاد شده اتهام به رهبران و علمای شیعه است و احادیث امامان (ع) شیعه و دیدگاههای علما با آن موافق نیست. در این جا به چند نمونه اشاره میکنیم.از سوید بن عقله روایت شده است که علی (ع) فرمود: سوگند به خدا! عثمان دربارهی مصاحف (قرآن) هیچ عملی را انجام نداد؛ مگر اینکه با مشورت ما بود. او دربارهی قرائتها با ما مشورت کرد و گفت: به من گفتهاند برخی میگویند قرائت من بهتر از قرائت توست و این چیزی نزدیک به کفر است. به او گفتم که نظرت چیست؟ گفت: نظرم این است که فقط یک مصحف در اختیار مردم باشد و در این زمینه تفرقه و اختلاف نداشته باشند. گفتیم: نظر خوبی است» (الاتقان فی علوم القرآن، 1 / 188).در روایت دیگری علی (ع) گفت: «اگر امر مصحفها به من نیز سپرده میشد، همان میکردم که عثمان کرد» (النشر فی القرائات العشر، 1 / 8). پس از آنکه علی (ع) به خلافت رسید، مردم را تشویق کرد به همان مصحف عثمان ملزم باشند و تغییری در آن ندهند، هر چند در آن غلطهای املائی وجود داشته باشد!!! و این از آن نظر بود که از آن پس هیچ کس به اسم اصلاح قرآن، تغییر و تحریفی در آن به وجود نیاورد، لذا حضرت تأکید کرد از امروز هیچ کس نباید به قرآن دست درازی کند (تفسیر طبری، 17 / 93؛ مجمع البیان، 9 / 218). گفتهاند: وقتی کسی در محضر امام (ع) خواند: «وَطَلْحٍ مَنضُودٍ» (واقعه / 29)، امام علی (ع) با خود گفت: به چه مناسبت «وَطَلْحٍ» باید «طَلعْ» باشد. چنان که در جای دیگر از قرآن آمده: «وَنَخْلٍ طَلْعُهَا هَضِیمٌ». کسانی که این سخن را شنیدند،از وی پرسیدند: آیا آن را تغییر نمیدهی؟ امام علی (ع) این خواستهی آنان را با تعجّب تلقّی کرد و به طور قاطع فرمود: از امروز هیچ تغییری نباید در قرآن داده شود (التمهید، 1 / 342). امامان پس از علی (ع) نیز بر همین روش بودند. مردی در حضور امام صادق (ع) حرفی از قرآن را بر خلاف آنچه مردم قرائت میکردند، قرائت کرد. امام (ع) گفت: دیگر این کلمه را به این نحو قرائت مکن و همان طور که همگان قرائت میکنند، قرائت کن. نیز در پاسخ کسی که از چگونگی تلاوت قرآن پرسیده بود، فرمود: قرآن را به همان گونه که آموختهاید، بخوانید (وسائل الشیعه، 4 / 821). گفتنی است که قرائت رسمی و مشهور یکی بوده و آن قرائتی است که با این نصّ مورد اتّفاق عامّه مسلمانان توافق داشته و خواندن آن در نماز صحیح بوده است؛ به عبارت دیگر، همان قرائت صحیح حفص از عاصم، عاصم از ابو عبدالرحمن سلمی، و ابوعبدالرحمن سلمی از حضرت علی (ع) است که از صدر اول تا کنون مطابق قرائت متواتر رایج بوده و استناد به نصّ آن در تمام موارد درست بوده و همان است که بر پیامبر(ص) وحی شده است و چیزی جز این نسیت. (التمهید، 2 / 145 ـ 154؛ صیانة القرآن من التحریف، 59 ـ 78؛ القرآن الکریم و روایات المدرستین، 3 / 83 ـ 106). در خصوص تحریفناپذیری قرآن از نظر شیعه: ر.ک. به: ادامهی مقاله. [3] چنان که از متن روایت بر میآید، واژه تحریف (حَرَّفُوا) به معنای حذف برخی از آیات قرآن و تغییر کلمات و تبدیل آنها نیست، بلکه مقصود تغییر مفهوم اصلی قرآن و تصرف در تفسیر آن میباشد، زیرا تصرّف و اجتهاد در معنای قرآن نیز نوعی تحریف به شمار میآید، یعنی قرآن را بر معنایی خلاف معنای واقعی آن تفسیر و تأویل کنند و لازمهاش این است که برتری اهل بیت (ع) انکار و با آنان دشمنی شود. (برای ملاحظه شاهد بر این مطلب و روایاتی از این دست که به تحریف معنوی قرآن اشاره دارند، ر.ک. به: بحار الانوار، 37 / 346؛ 98 / 352؛ 23 / 140؛ 45 / 8؛ کتاب الخصال 1 / 174؛ الکافی، 8 / 125 و 8 / 52) گفتنی است تحریف معنوی (تحریف در معنا) مسلّماً به وقوع پیوسته است و ما شاهدیم که بسیاری از بدعتگذاران و صاحبان عقاید فاسد و مذاهب باطل با تأویل آیات قرآن بر آرای فاسد و هواهای باطل خود، آن را تحریف کردهاند و اگر چنین تحریفی صورت نمیگرفت، حقوق اهل بیت عصمت و طهارت (ع) محفوظ میماند و احترام پیامبر(ص) دربارهی آنان مراعات میشد و کار به جایی نمیکشید که حقوق آنان پایمال شود (البیان، ص 229)، اما بحث در تحریف لفظی است که چیزی از آیات قرآن کم یا زیاد شود و این مطلب از روایت بالا استفاده نمیشود و توسط علمای شیعه رد شده است. (ر.ک. به: ادامه همین مقاله) [4] در مورد این روایت باید گفت: بعضی از تنزیلها از قبیل تفسیر قرآن است و از آیات قرآن نیست، بنابراین باید این گروه از روایات را که دلالت بر ذکر اسماء ائمه (ع) در تنزیل دارد، بر تفسیر حمل کنیم و اگر این حمل نادرست باشد، به ناچار باید این گروه از روایات را کنار بگذاریم و به ظاهر آنها عمل نکنیم، چون آنها با کتاب، سنّت و دلایل محکمی که بر عدم تحریف قرآن دلالت دارند، مخالفت دارند (البیان، ص 207 ـ 220) و اخبار متواتر و بسیاری بر ضرورت عرضهی روایات بر کتاب خدا و سنّت پیامبر(ص) و دور ریختن احادیث مخالف با کتاب و سنت و به دیوار کوبیدن آنها دلالت دارد. از جمله دلایل مسلّم دالّ بر ذکر نشدن صریح نام حضرت علی (ع) در قرآن، حدیث شریف غدیر است، زیرا تعیین آن حضرت برای جانشینی و خلافت پس از رسول خدا (ص) قطعاً به فرمان خدا بود. پس از آن، پروردگار بر اعلان این موضوع تأکید فراوان کرد و وعدهی حتمی داد که وی را در این امر یاری خواهد کرد و از خطر دشمنان محفوظ خواهد داشت. پس اگر نام حضرت علی (ع) به صراحت در قرآن ذکر شده بود نیازی نبود که پیامبر اکرم (ص) در اجتماع عظیم مسلمانان با آن همه تأکیدات (در آن هوای گرم و طاقتفرسا) علی (ع) را به جانشینی خود منصوب کند و نیز دیگر از اظهار این مطلب ترسی نداشت تا نیازی باشد که بر تبلیغ آن تأکید شود! (در آیه شریفهی 67 سوره مائده به این مطلب اشاره شده است). خلاصه اینکه از حدیث غدیر استفاده میشود که نام علی (ع) قطعاً در قرآن نبوده است. در نتیجه روایاتی که میگوید نام ائمه (ع) در قرآن بود و به سبب تحریف قرآن حذف گردید، مسلّماً نادرست و کذب محض است، به ویژه آن که حدیث غدیر مربوط به حجة الوداع و اواخر زندگی حضرت است که در آن موقع تقریباً تمام آیات قرآن نازل شده و در میان مسلمانان انتشار یافته بود. یکی دیگر از روایتهایی که به صراحت بر نیامدن نام علی (ع) و امامان معصوم (ع) به عنوان آیه قرآن، دلالت دارد روایت صحیح ابوبصیر است که شیخ کلینی در کافی نقل کرده است. ابوبصیر میگوید: از امام صادق (ع) درباره آیه أَطِیعُوا اللّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ... (نساء / 59) پرسیدم. امام (ع) فرمود: دربارهی حضرت علی (ع) حسن و حسین نازل شده است. گفتم: مردم میپرسند: چرا نام علی و اهل بیتش در کتاب خدا برده نشده است؟ فرمود: در پاسخ آنها بگویید: بر پیامبر خدا (ص) آیهی نماز نازل شد، و خدا در آن سه رکعت و چهار رکعت را نام نبرد، تا اینکه رسول خدا (ص) آن را شرح داد....» (کافی، ج 1، ص 286). این روایت مفسّر و حاکم بر آن روایات است و مقصود از آنها را بیان میکند و میگوید نام علی (ع) در قرآن نیامده و ذکر نام امیرمؤمنانه (ع) در آن روایات به عنوان تفسیر و یا تنزیل غیر قرآنی است. به علاوه هیچ کدام از افرادی که از بیعت با ابوبکر خودداری کردند، بر برده شدن نام علی (ع) در قرآن استدلال و احتجاج نکردند و اگر نام علی (ع) در قرآن وجود داشت، بهترین دلیل و محکمترین حجّت برای محکومیت ابوبکر بود؛ بویژه اینکه جمع آوری قرآن پس از گذشت مدتی از تعیین خلافت ابوبکر صورت گرفت. (البیان، 230 ـ 232). [5] این مورد به مصحف حضرت امام علی (ع) که همراه شأن نزول و تفسیر میباشد، اشاره دارد. [6] این دیدگاه نویسنده غیر عالمانه و به دور از انصاف است و حقیقت جز این است، لذا دیدگاههای بزرگان شیعه را پیرامون تحریف ناپذیری قرآن میآوریم تا ثابت کنیم بحث تحریف نشدن قرآن از اصول و ارکان معتقدات شیعه میباشد. 1. محمد بن محمد بن نعمان مفید (م: 413) از ارکان شیعه: وی در کتاب اوائل المقالات که در شرح اصول مسایل اسلامی مورد اختلاف شیعه امامیه با دیگر فرقههای موسوم به عدلیه نگاشته، آورده است: «برخی از امامیه معتقدند از قرآن نه کلمهای کم شده است و نه آیه یا سورهای؛ ولی از مصاحف امروزین آنچه از تأویل و تفسیر معانی قرآن که مبیّن حقیقت تنزیل آن بود و در مصحف علی (ع) ثبت شده بود، حذف گشته است. این تأویل و تفسیرها جزو کلام خداوند که در قالب قرآن انعکاس یافته است به حساب نمیآید، ولی از طریق وحی نازل شده است و گاه به تأویل، قرآن گفته میشد».مرحوم مفید پس از نقل رأی این جماعت میگوید: «به نظر من این فکر ـ که محذوفات مصحف علی (ع) تأویل و تفسیر قرآن بود؛ نه خود قرآن از عقیدهی کسانی که مدعی کاستی حقیقی خود قرآن میباشند، به واقعیت نزدیکتر و گرایش من به سوی آن بیشتر است. شیخ در ادامه میگوید: تحریف به زیادی قرآن، قطعاً مردود است؛ زیرا اگر مقصود از زیادی، افزایش یک سوره است، به شکلی که بر اهل فصاحت مشتبه شده است، این ادعا با تحدّی قرآن به آوردن سورهای مانند سورههای آن منافات دارد، (زیرا به استناد تحدی ـ که در آخرین مرحله به صورت، تحدی شده است ـ احدی از فُصَحا قادر به ارائه نظری یک سوره هر چند کوتاهترین نوع آن نیست و ادعای افزایش یک سوره در قرآن و همسنگ بودن آن با دیگر سورهها که لازمه قول به تحریف ـ از نوع به زیادی ـ است، به معنای فروپاشی تحدّی است که قطعاً غیر ممکن است) و اگر مقصود زیادی یک یا دو کلمه یا یک یا دو حرف در قرآن است،گرچه دلیل قاطعی بر رد آن در اختیار نداریم، گرایش من به این است که قرآن از چنین افزایشی سالم و محفوظ مانده است. در این زمینه حدیثی از امام صادق (ع) نیز وجود دارد» (اوائل المقالات، 55 ـ 56). شیخ مفید همچنین در اجوبة المسائل السرویه میگوید: «اگر کسی بگوید: چگونه میتوان گفت چیزی که بین دفّتین جمع شده، حقیقتاً همان کلام خداوند است ـ بدون هیچ افزایش یا کاهشی ـ در حالی که از ائمهی خود قرائاتی را روایت میکنند که مخالف این سخن است نظیر «کنتم خیر ائمة أُخرجت للناس» و «کذلک جعلناکم أئمة وسطاً» و «یسئلونک الأنفال»، پیداست این قرائتها با مصاحفی که در دست مردم است تفادت دارد؟ در پاسخ، باید گفت: پیشتر این شبهه را پاسخ گفتیم و آن اینکه روایاتی که در این زمینه رسیده خبرهای واحد است و نمیتوان با استناد به آنها چیزی را به طور قطع به خدا نسبت داد؛ از این رو در مقابل اینگونه روایات توقف میکنیم و براساس فرمان ائمه (ع) مبنی بر مراجعه به قرآن موجود، از آنچه در مصحف است، عدول نمیکنیم. به علاوه، چه ایرادی دارد که دو قرائت به دو وجه نازل شده باشد: یکی منطبق بر مصحف موجود و دیگری مطابق با روایاتی که چنین قرائتهایی را نقل کرده است؛ چنان که خود عامه پذیرفتهاند که قرآن بر وجوه گوناگون (اشاره به رویات مشهور «نزل القرآن علی سبعة احرف» است که نزد عامه مقبول افتاده و نوعاً بر قرائتهای مختلف قرآن توجیه شده است) نازل شده است». (این رساله در ضمن رسائلی که کتابخانه شیخ مفید چاپ کرده، منتشر شده است. ر.ک. به: ص 226، و بحارالانوار، 89 / 75) 2. شریف مرتضی علی بن الحسین علم الهدی (م 436): در رساله نخست در پاسخ به مسائل طرابلسیات چنین آورده است: «علم به صحت نقل قرآن نظیر آگاهی به شهرها و حوادث بزرگ و پیشامدهای مهم و کتابهای معروف و اشعار نگاشته شده عرب است؛ زیرا برای نقل و پاسبانی از قرآن عنایت ویژه و انگیزه فراوانی وجود داشته است؛ این توجه و انگیزه به درجهای رسید که در دیگر موارد پیش گفته وجود نداشته است؛ زیرا قرآن معجزه نبوت و سرچشمه علوم شرعیه و احکام دینیه است و متفکران مسلمان در حفظ و مراقبت آن نهایت کوشش و همت خود را به کار بستهاند؛ بدان حدّ که هیچ مسئلهی مورد اختلافی در خصوص اعراب قرآن و قرائت و تعداد حروف و آیات آن از چشم ایشان پوشیده نمانده است؛ چگونه با وجود چنین عنایت صادقانه و توجه تام و مراقبت طاقت فرسا، قابل تصور است که در قرآن دگرگونی یا کاستی صورت گرفته باشد؟» همو میگوید:«علم ما نسبت به صحت نقل تفصیل و جزئیات قرآن مثل علم ما نسبت به مجموعه قرآن است؛ همان گونه که درباره کتاب سیبویه و مزنی چنین قضاوتی داریم؛ زیرا هر صاحب اندیشهای نسبت به جزئیات چنین کتابهایی نظری دارد که نسبت به مجموعه آنها دارد؛ به گونهای که اگر کسی بابی از نحو را در کتاب سیبویه یا مزنی داخل کند، بلافاصله شناخته میشود و از دیگر بابها تمییز داده میشود و آشکار میگردد که بدان ملحق شده است و از اصل کتاب نیست و روشن است که عنایت و توجه به نقل قرآن، ضبط و نگهداری آن، از ضبط و حفظ کتاب سیبویه و دیوانهای شاعران به مراتب بیشتر و با خلوص مضاعفی همراه بوده است». وی در پایان میگوید:«هرکس ـ اعم از امامیه و حشویه ـ با این مطلب مخالفتها و نسبت دادن تحریف به قرآن ـ از سوی کسانی از اهل حدیث صادر شده است که به اخبار ضعیف به گمان آنکه صحیح است اعتماد نمودهاند. در حالی که در مسائلی نظیر قرآن که صحت نقل آن معلوم و قطعی است، به این روایات مراجعه نمیشود» (مجمع البیان، 1 / 15، در ضمن الفن الخامس. و نیز ر.ک. به: سید مرتضی، الذخیره، 361 ـ 364). 3. شیخ الطائفه ابوجعفر محمد بن حسن طوسی (م 460): شیخ طوسی در مقدمه تبیان میگوید:«سخن درباره زیادی یا کاستی در قرآن، سزاوار این کتاب که مقصود از آن علم به معانی قرآن است، نمیباشد؛ زیرا احتمال فزونی در قرآن به اجماع مسلمان باطل است و ظاهر مذهب مسلمانان نیز بطلان تحریف به نقصان است و آنچه به مذهب تشیع راستتر میآید همین است. چنان که سید مرتضی آن را مستدلّ ساخته و ظاهر روایات نیز با آن سازگار است. با این حال روایات زیادی از عامه و خاصه به دست ما رسیده است که مفاد آنها وقوع کاستی در بسیاری از آیات قرآن و جا به جا شدن برخی از آیات است؛ اما باید دانست طرق این گونه روایات، آحاد است که نه موجب علم است، نه موجب عمل. از این رو بهتر است از آنها رو برگردانیم و خود را از پرداختن به آنها فارغ سازیم». (التبیان، 1 / 3). 4. ابوعلی فضل بن حسن طبرسی (م 548): مرحوم طبرسی در مقدمه تفسیر مجمع الیبان میگوید:«سخن از زیادی و کاستی قرآن سزاوار توضیح و تفسیر نیست؛ زیرا احتمال وقوع فزونی در قرآن ـ بالاجماع ـ باطل است؛ اما کاستی آن ـ هر چند جمعی از اصحاب ما و جماعتی از حشویه از میان عامه مدعی تغییر و کاستی قرآن شدند ـ مخالفت دیدگاه صحیح اصحاب ماست؛ همان گونه که سید مرتضی به تأیید آن برخاسته و در رد آن حق مطلب را در نهایت استواری ادا نموده است». (مجمع البیان، 1 / 15، الفن الخامس؛ به نقل از: تحریف ناپذیری قرآن، 66 ـ 69؛ مصونیّت قرآن از تحریف، 57 ـ 59؛ صیانة القرآن من التحریف، 60 ـ 63). [7] این گونه قضاوت درباره شیعه، غیر حقّقانه و به دور از انصاف و روش علمی است. مشهور میان مسلمانان، به ویژه شیعه امامیه، این است که هیچ تحریفی در قرآن صورت نگرفته است و قرآنی که امروز در دست ماست، تمام کتاب آسمانی است که بر پیامبر اکرم (ص) نازل شده است. بسیاری از بزرگان و علمای شیعه به این واقعیت تصریح کردهاند؛ مانند رئیس المحدثین، مرحوم شیخ صدوق محمد بن بابویه. وی قول به عدم تحریف را از معتقدات امامیه شمرده است. همچنین شیخ الطائفه، ابوجعفر محمد بن الحسن طوسی (ره) در اول کتاب التبیان به این مطلب تصریح نموده است و از استادش علم الهدی سید مرتضی (ره) این نظریه را همراه با استدلال وی، که مهمترین و محکمترین دلایل است، نقل کرده است. از جمله منکران تحریف قرآن، مفسر مشهور مرحوم شیخ طبرسی (در مقدمهی کتاب تفسیر مجمع البیان) است. همچنین استاد الفقهاء شیخ کاشف الغطاء در مبحث قرآن از کتاب «کشف الغطاء» بر واقع نشدن تحریف در قرآن ادعای اجماع نموده است. از جمله بزرگانی که منکر تحریف شده، علامه بزرگوار شهشهانی است که در مبحث قرآن از کتاب «العروة الوثقی»، قول به عدم تحریف را به اکثریت قاطع مجتهدان نسبت داده است. محدّث مشهور مرحوم ملا محسن فیض کاشانی در هر دو کتاب «الوافی» (5 / 274) و «علم الیقین» (ص 130) به تحریف ناپذیری قرآن قائل شده است. مجاهد بزرگ و قهرمان علم و دانش، مرحوم شیخ محمد جواد بلاغی در مقدمهی تفسیر «آلاء الرحمن» نیز از قائلان به تحریف ناپذیری است. عدّهای از علما و بزرگان نیز قول به عدم تحریف قرآن را به اکثر علما و دانشمندان بزرگ نسبت دادهاند، از جمله: استاد بزرگوار مرحوم شیخ مفید، عالم ماهر و جامع مرحوم شیخ بهایی، محقق عالیقدر مرحوم قاضی نور الله و امثال آنان. از جمله کسانی که میتوان قول به تحریف نشدن قرآن را به آنان نسبت داد تمام علمای شیعهای هستند که کتابی دربارهی امامت و مطاعن خلفا تألیف کردهاند و از مسئله تحریف قرآن سخنی به میان نیاوردهاند، با این که مسئله تحریف در قرآن بیشتر از سوزاندن آن موجب طعن و انتقاد است (البیان، ص 200 ـ 201). علاوه بر این، بسیاری از بزرگان علمای اهل سنت که مسئله تحریف را منصفانه بررسی کردهاند، شیعهی امامیّه را از تهمت قول به تحریف مبرّا دانستهاند. اولین کسی که شهادت به نزاهت موضع شیعه داده است، ابوالحسن علی بن اسماعیل اشعری (م: 324) شیخ اشاعره و بنیانگذار مکتب اشعری است که تمامی جهان تسنّن، امروزه پیرو مکتبش هستند. وی میگوید:«شیعهی امامیه دو دستهاند: یک دسته کوته نظران ظاهربین که فاقد اندیشهاند و در مسایل دینی دارای نظر و آرای عمیق نیستند. اینان قایل به تحریف در جهت نقص برخی کلمات بودهاند و دلیل آن روایاتی است که نزد محققان طائفه بیاعتبار است؛ ولی همین دسته نسبت به زیادتی در قرآن، به کلی منکرند و میگویند: هرگز در قرآن زیادتی رخ نداده است. دستهی دوم، محققان و صاحب نظرانیاند و اتهادند که هر دو جهت زیادت و نقص را منکرند. آنان میگویند قرآن هم چنان که بر پیامبر اکرم (ص)نازل شده بود، تا کنون دست نخورده است و از گزند تحریف، به طور مطلق، در امان بوده است، زیادت، نقص و تبدیل و تغییری در آن حاصل نشده است». (ر.ک. به: ابوالحسن علی بن اسماعیلاشعری، مقالات الاسلامیین، ج 1، ص 119 ـ 120. صیانة القرآن من التحریف، ص 79 ـ 81.) علامه شیخ رحمت الله هندی دهلوی در کتاب نفیس «اظهار الحق» 2 / 206 ـ 209) به تفصیل در نزاهت و برائت شیعه از قول به تحریف سخن گفته است. هم چنین استاد معاصر، محمد عبدالله درّاز در کتاب پر ارج خود، «المدخل الی القرآن الکریم» (ص 39 ـ 40) از شیعه دفاع نموده و ساحت آنان را از این تهمت مبرّا دانسته است. استاد شیخ محمد محمد مدنی، رئیس دانشکده الهیات دانشگاه الازهر در «رسالة الاسلام» (44 / 382 ـ 385) به تفصیل و با استشهاد فراروان از موضع شیعه دفاع کرده و به طور کلی این نسبت را به شیعه نسبت ظالمانه دانسته است. (صیانة القرآن من التحریف، 79 ـ 86).کوتاه سخن اینکه، مشهور میان علما و محققان شیعه، بلکه مورد پذیرش همگان، قول به تحریف نشدن قرآن است. [8] در خصوص روایات منقول از محدث نوری باید گفت: . 1این روایات به تمامی از قسم اخبار آحادند که یقینآور نیستند؛ نه از نظر علمی و نه از نظر عملی و ادّعای کثرت این گونه روایات و تواتر آنها ادّعایی بدون دلیل است و جز گزافه گویی و یاوه سرایی چیز دیگری نسیت. 2. هیچ یک از این روایات در کتب اربعه شیعه نیامده است؛ بنابراین نمیتوان به این روایات تکیه زد و هیچ گونه ملازمهای میان وقع تحریف در تورات و انجیل و وقوع آن در قرآن نیست. 3. در امّتهای گذشته وقایع و حوادث بیشماری اتفاق افتاده است که در این امّت نظیر آن صورت نگرفته است، مانند سرگردانی چهل ساله بنیاسرائیل در صحرا، غرق شدن فرعون و همراهانش، مرگ هارون قبل از خود موسی (ع) ، معجزات نه گانه حضرت موسی (ع) و...، و این بهترین دلیل است که ظاهر این روایات، مقصود نبود و احتمالاً منظور این است که مشابه آنچه در امم گذشته به وقوع پیوست، در این امت نیز واقع خواهد شد. 4. بر فرض قبول این که این روایات از نظر سند، متواتر و از نظر دلالت، صحیح است باز نمیتوان به وسیلهی این روایات ثابت کرد که تحریف قرآن تاکنون واقع شده است، زیرا اگر به فرض در آینده تحریف تحقق یابد، عین آنچه در امم سابق واقع شد در این امّت نیز تکرار میشود! زیرا در روایات زمان خاصی برای آن تعیین نشده است وشاید در آینده زیادتی در نقصان قرآن صورت گیرد. 5. از ظاهر روایت بر میآید که این اتفاق در آخر الزمان تحقق مییابد، پس چگونه میتوان با آن بر وقوع تحریف در صدر اسلام و در زمان خلفا استدلال کرد (البیان، 221 ـ 222؛ صیانة القرآن من التحریف، 155 ـ 156). فهرست منابع: 1. ابنجزری، النشرفی القرائات العشر، مکتبه مصطفی محمد، مصر، [بی تا]. 2. ابوعلیبن حسن طبرسی، مجمع البیان، اسلامیه، تهران، [بی تا]. 3. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، بیروت، 1419 ق. 4. سیوطی، جلال الدین عبدالرحمن، الاتقان فی علوم القرآن، دار ابنکثیر، دمشق، بیروت، 1416 ق. 5. عسکری، سید مرتضی، القرآن الکریم و روایات المدرستین، مجمع علمی اسلامی، تهران، 1416 ق. 6. علامه مجلسی، بحارالانوار، بیروت، 1403 ق و چاپ تهران، 1392 ق. 7. علم الهدی، سید مرتضی، الذخیره، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1411 ق. 8. علیبناسماعیل اشعری، ابوالحسن، مقالات الاسلامیین، 1400 ق؛ چ دوم. 9. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، دارالتعارفللمطبوعات، بیروت، 1411 ق. 10. مؤدب، سید رضا، نزول قرآن و رؤیای هفت حرف، انتشارت دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، قم، 1387 ش. 11. محمد بن حسن طوسی، ابو جعفر، البیان فی تفسیر القرآن، مکتبه امین، نجف، [بی تا]. 12. محمد بن نعمان (شیخ مفید)، اوائل المقالات، مکتبة الحقیقه، تبریز، 1371 ق. 13. معرفت، محمد هادی، التمهید فی علوم القرآن، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، 1415 ق. 14. همو، صیانة القرآن من التحریف، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، 1418 ق. 15. همو، مصونیّت قرآن از تحریف، ترجمه محمد شهرابی، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، قم، 1376 ش. سید محمد موسوی مقدم/دانشجوی دکتری علوم قرآن و حدیث
گمراه دین 310 عمر 310 یا بلاء دین اسلام310 جهل عرب 310ابا جهل در دین 310کفری310 حرامیان 310 نا اهل کل مذاهب310 نامردیه 310اهل نابکار 310اهل نابکار310 درد کل مذاهب310 نا اهل کل مذاهب 310نابکاراهل دین310نیرنگ310 قاصب مذهب الله 310 مذهب ناحق اهل دین 310گره اهل دینه 310 قفل اهل دین 310 قاصب مذهب الله 310 مخالف اهل دین 310 فاسق دینه 310 نیرنگ310 با اهل منافق310 ملعون و پلید اهل دین 310قاصب بکل دین 310 اهل نابکار 310 بمنافق اول 310 ابله منافقا310 جاهل منافق310 حرامیان عمر310 اباجهل دردین310 فاسق دینه310کفری 310 ابله منافقا 310 منکر310نیرنگ310احمقها احمقها 310 بمار زنگی310کلب کلب هار310 ابله منافقا310جاهل منافق310دلیل نفاقه 310کفری310 منکر 310دلیل نفاقه310جهل عرب310جاهل منافق310جهل عرب 310نیرنگ 310 اباجهل در دین 310گمراه دین 310 جاهل منافق 310 کفری310 دلیل نفاقه 310جهل عرب 310 اباجهل در دین 310حرامیان 310 نامردیه 310دزدانه فدک فاطمه 310 منکر 310 وهابیه منافقی 310 ابله منافقا 310 عمر310 فتنه ها 310+231= 541 ظالم 971-430 مقصر = 541 +430 مقصر = 971 ظالم -310 عمر ظالم 971-310 عمر = 661 عثمان - 430 مقصر = 231 ابوبکر نامردیه 310عمر 310 نیرنگ310نمرودی 310 310ابله منافقا 310جاهل منافق 310به ابحد عمر310نیرنگ 310حرامیان 310جاهل منافق 310نمرودی310 گمراه دین310 فاسق دینه 310کفری 310 فاسق دینه 310منکر 310نیرنگ310 عمر310نامردیه310 کفری 310نیرنگ 310گمراه دین310ابله منافقا310 نامردیه310حرامیان 310عمر310منکر 310نمرودی 310نیرنگ310نمرودی310 گمراه دین310 فاسق دینه 310کفری310 قاصبان بدین310حرامزاده پلید310 حرامیان 310بدجنس عالم احمقا 310گبر پلید دین 310 منکر 310سگ هار پلید 310وحشی هاریا 310بابقره 310حاهل منافق 310 بمردک پلید 310حرامزاده پلید310 فاسق دینه310کلب کلب هار310جهل مرکبی 310بمار زنگی 310 رمز زناه310 فسق کلیه310گمراه دین310گمراه دین310 فسق دینها 310گمراه دین 310 جاهل منافق310 فاسق دینه 310 فسق دینها310 دزدان فدکه فاطمه 310دزدان فدکه فاطمه310حرامیان310بی ایمان دین اسلام 310گبرپلید دین310 310 حرامیان310 دقلبازملحد310ببقرها 310بقلدره دینه310کلب کلب هار310 جاهل منافق 310نارجهیما 310سم ری310سامری قوم محمد عمرابن خطاء 310 گمراه دین310جهل مرکبی310با کافرها 310بانادانه دین اسلام310 بمردک پلید310 آشوبا310 دقل بازملحد310کفری310 منکر310سامری310 گمراه دین 310جاهل منافق 310حرامیان 310سم ری 310 سامری قوم محمد و سامری قوم موسی شجره الملعونه بودند 310 منکر 310سگ هارپلید310 310کلب کلب هار310وحشی هاریا310فس قینی310ابله منافقا 310سامری 310سم ری 310 سامری قوم محمد و سامری قوم موسی شجره الملعونه بودند310 سامری310 گمراه دین310 مکرن310حرامیان 310بی ایمان دین اسلام310 عمر 310 گمراه دین 310 منکر 310 کفری 310 نامردیه 310 عمر 310 جاهل منافق 310 حرامزاده پلید 310 رمززناه 310 گمراه دین 310منکر 310نامردیه 310با وهابیه نادان دین حق 310 کفری310 نیرنگ310نمرودی 310سامری310 310مار زنگی 310کفری منکر 310جاهل منافق 310 نامردیه 310عمر 310 سگ مردها310نیرنگ 310نمرودی310سامری310 گمراه دین310 مکرن310 خباثتی1512-1202 سه خلیفه = 310 عمر 310نامردیه 310 منکر310 کفری310نیرنگ 310 عمر310بوگند مردابا 310سگ مرد ها 310 کبر پلید دین 310بقلدره دینه 310نار جهیما 310 جهل عرب 310 اباجهل در دین 310 دلیل نفاق 310 و ابوبکر 231به ابجد خائنان 772-451 عمر و ابوبکر = 231 ابوبکر احمق ملحد 231 احمق ملحد 231 فاسق ابوبکر231 نفاق 231 عصیان231فاسق231 قفان231. قفان در قول عمر: انی استعمل الرجل فاجر 231 یه فاجریا 231دزده دینه اسلامی 231 راه دزدی231 دزده دینه اسلامی231به دقل باز کودن 231فقان 231احمق ملحد231با ناحق دینه 231 با دزد گربها231 ادیانی جعلی باطل 231 بابی عقلیها231یاابوسفیانی231دورویه 231عصیانی231ابوبکر231 با دینه ناحق 231راه دزدی231عصیان 231 دزده دینه اسلامی231 ابوبکر 231 احمق ملحد231 لانه جاسوسیه 231با احمقی بدینه231 عمر ابوبکر 231نفاق دورویه 231 فقان 231 چاه عمیقه231 ابوبکر 231جزو خائنان به رسول خدا بوده الله اکبر کلمات هم غوغا نموده اند به ابجد اشراردینها772-541= 231 ابوبکر ابوبکر231 نفاق 231 احمق ملحد231 عصیان231فاسق231 قفان231 احمق ملحد 231 قفان در قول عمر: انی استعمل الرجل فاجر 231 یه فاجریا 231دزده دینه اسلامی 231 راه دزدی231 دزده دینه اسلامی231به دقل باز کودن 231فقان 231احمق ملحد231با ناحق دینه 231 با دزد گربها 231 بابی عقلیها 231عصیانی231ابوبکر231 با دینه ناحق 231راه دزدی231عصیان 231 دزده دینه اسلامی231 ابوبکر 231با احمقی بدینه231 عمر ابوبکر 231نفاق دورویه 231 فقان 231 چاه عمیقه231 ابوبکر و عمر 541قاتلی 541 عدواهل بیت 527 +14 معصوم = 541 ابوبکر و عمر 541 عدواهل بیت بوده اند 310بمار زنگی 310 نظرات شما عزیزان:
+ نوشته شده در شنبه 8 شهريور 1393برچسب:, ساعت 16:13 توسط برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان اسلامه حق 245 علی 110+ 135فاطمه = 245 و آدرس aaaali110.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.به ابجد اسلامه حق 245 یعنی فاطمه و علی 245 وصی پیامبر 359-231 ابوبکر = 128حسین وزیر پیامبر 476 - 231= 245علی فاطمه 245وصی نبیا 169علی مهدی169 با نماینده بحق محمد علی حسن حسین مهدی 245 اسلامه حق 245 یعنی علی110+ +135= 245 اسلامه حق 245 منظور علی و فاطمه پدر مادر شیعیان میباشنددرود و صلوات خدا بر پدر و مادر شیعیان اهل بیت پیغمبر اسلام
حکم الله حکم قرآن 553 -541 فتنه ها عمر ابوبکر= 12 امام هویت اسلام 553 -541 عمر ابوبکر = 12 قرآن چهار مذاهب باطل دردین اسلام خدایی بایداز خجالت بمیرند ده سال است قادر به جواب گویی نیستند مناظره جاثلیق بزرگ مسیحیان با ابوبکر رکب وبا و شکست ابوبکر خائن منافق قاصب جاه طلب مناظره مامون خلیفه عباسی با علمای 73 فرقه باطل در حقانیت امام علی شیعه یعنی اصل مذهب اصل اسلام110مذهب واقعی الله شیعه میباشد 110یگانه مذهب الله محمد علی 385 شیعه385 با کلمه 66 الله 66 زنده 66 یگانه66آگاه جهان 66دادگاه مذهب 66 ادیان66 الله 66 امام و اسلام خود را ثاب سیزده رجب به ابجد سیزده 86+110علی=196 دین اسلام 196 کلید اسلام196 کلید بدین الله 196 امام کل دین 196 گوهر بحر ولایت علی مگر نام محمد هم علی نیست آئینه روی محمد علیست گریه و خنده پیامبر اسلام =اصل اسلام 253+132 بدین الله = 385 شیعه 385 دین واقعی جهان اسلام است مذهب واقعی جهان شیعه است به دو ابجد =مجاهد 70+40اصل ولایت 110 علی 110ولی دین110 مجاهد53 احمد53 علی فاطمه53 آل طاها آل یاسین53 مذهب امام اول ثانی ثالث رابع خامس سادس سابع ثامن تاسع عاشرهادی عشر ثانی عشر253+132 اسلام =385 شیعه انسان خلیفه خداوند برای کارهای ارزشی قایل است به ابجد انسان کامل253+132 اسلام= 385 شیعه 385 بانوی عترت الله زهراست سرحلقه انبیایو اولیاء زهراست مومن136 آئینه136علی136به ابجد کبیر وصغیر علی 136 مومن الله202 آئینه الله202 محمد علی202آقای من 20202 امیر المومنین 12 حرف و ابجدش58+12= 70+40 اصل ولایت = 110 علی 110ولی دین 110 دین الهی110 یمین110 اصحا علی 110+135 فاطمه =245 کلید مذهب اسلام 245 علی فاطمه 245 مذهب الله150+46 نماینده الله محمد علی = 19 قرآن 351 یعنی 132 اسلام +202 محمد علی +17 نماز = 351 قرآن 351+34باکلام حق =385 شیعه دین الله130+183مذهب اسلام +72دین الله130 +183مذهب اسلام +72 کاملترین مذهب امامت 72بدین ها= آدم داود پسر قرضاوی مفتی اهل سنت مصر شیعه شد ایجانب تمام دکترین دنیا را به مبارزه علمی علم ابجد ریاضی قرآن دع |
تير 1401 4
ارديبهشت 1401 2 فروردين 1401 1 اسفند 1400 12 بهمن 1400 11 دی 1400 10 آذر 1400 9 آبان 1400 8 مهر 1400 7 شهريور 1400 6 تير 1400 4 خرداد 1400 3 ارديبهشت 1400 2 فروردين 1400 1 اسفند 1399 12 بهمن 1399 11 دی 1399 10 آذر 1399 9 آبان 1399 8 مهر 1399 7 شهريور 1399 6 مرداد 1399 5 تير 1399 4 خرداد 1399 3 ارديبهشت 1399 2 فروردين 1399 1 آبان 1396 8 مهر 1396 7 شهريور 1396 6 خرداد 1396 3 تير 1395 4 خرداد 1395 3 ارديبهشت 1395 2 فروردين 1395 1 اسفند 1394 12 بهمن 1394 11 دی 1394 10 آذر 1394 9 آبان 1394 8 مهر 1394 7 شهريور 1394 6 مرداد 1394 5 تير 1394 4 خرداد 1394 3 ارديبهشت 1394 2 فروردين 1394 1 اسفند 1393 12 بهمن 1393 11 دی 1393 10 آذر 1393 9 آبان 1393 8 مهر 1393 7 شهريور 1393 6 مرداد 1393 5 تير 1393 4 خرداد 1393 3 ارديبهشت 1393 2 فروردين 1393 1 اسفند 1392 12 |